میگویند بهدلیل پرداخت غیرمترقبه و مستقیم مهرجویی به فراز و نشیبهای زندگی یک عکاس و البته تحول ناگهانی و به قولی زیر و رو شدن شخصیت حامد آبان تنها با خواندن یک کتاب خیلی راحت میتوان سفارشی بودن اثر را لمس کرد اما آیا واقعا با چنین تحلیلی و حتی نگاهی به حمایت گسترده تبلیغاتی از نارنجی پوش میتوان آن را یک اثرخام دستانه سفارشی برشمرد؟
سؤال مهم دیگر به جهتگیری مفهومی اثر و جریان بازگشت نهال از خارج و باقی ماجراها باز میگردد که آن را یک آنتی تز در برابر پیام جدایی نادر از سیمین برشمردهاند. اما آیا نارنجی پوش و پیام روشن اجتماعی آن درباره لزوم توجه به محیطزیست و همچنین تطهیر نفوس را میتوان تنها با استناد به برخی المانها و نمادها در مقابل جدایی نادر از سیمین قرار داد؟
نقد دیگری که به نارنجی پوش میرود درخصوص سادگی اثر و عدممقارنه آن با جهان ذهنی داریوش مهرجویی در مقام کارگردان آثاری چون هامون، پری، سارا و... است و این سؤال مطرح میشود که آن مهرجویی به کجا رفته است و سینمای جدید وی مولود کدامین شرایط تاریخی یا فرهنگی است؟
برخی نیز در یک برداشت احساسی، سیر حرکت مهرجویی در آسمان محبوب، تهران روزهای آشنایی و نارنجی پوش را به منزله پایان عمر فیلمسازی وی برشمردهاند و از او درخواست کردهاند تا به خانه رود و استراحت کند. آیا نارنجی پوش واقعا تا این حد نازل است که بخشی از جامعه سینمایی نویس را برآشفته کرده و به مقابله با مهرجویی کشانده است؟ چهار ابهام و سؤال مهمی که بهصورتی مختصر به آن اشاره کردم بخشی از انتقادات جامعه سینمایی نویس را بازتاب میدهد که از دریچههای گوناگون نارنجیپوش را ارزیابی کرده و درباره آن موضعگیری کردهاند. اما رویکرد این متن کنکاشی در مفاهیم درونی و فرم ساختاری نارنجی پوش با نگاهی منصفانه و البته به دور از مرعوب شدن در برابر اسم مهرجویی است.
در پاسخ به ابهام اولیهای که نارنجیپوش را تا حد یک اثر سفارشی پایین آورده است باید اشاره داشت که نوع روایت انتخاب شده برای نارنجی پوش و مسیر تحول کاراکتر حامد آبان، بیش از آنکه به سویههای عمیق روانشناختی متکی باشد بر تحلیل چرایی دگرگونی رفتارهای شخصیت اصلی زوم میکند و به مقوله جرقههای لحظهای و تابیده شدن نور حقیقت بر درون انسانها که نمونههای تاریخی روشنی از آن در ذهن ما جاری است اشارهای ملموس دارد.
اینکه تحول یکباره حامد آبان و رفتارهای غیرمترقبه وی را بهعنوان یک نشانه از ضعف شخصیتپردازی برشماریم تنها از نوعی تحلیل سطحی و بدون عمق برآمده که هرگونه مفهوم مغایر با طبع و سلیقه خود را با پسوندهایی چون سفارشی بودن و سیاهنمایی روبهرو میسازد که نمونههای چنین موضعگیریهایی بهویژه در 2 سال گذشته به وفور در نقدهای سینمایی دیده شده است. پس ابهام سفارشی بودن با توجه به استدلال مخالفان فیلم و دلایلی که برای نظرشان میآورند چندان قابل دفاع بهنظر نمیرسد. گروه دیگر در نقدهای خود این مسئله را مطرح میکنند که مهرجویی در نارنجیپوش سعی در القای مضمونی مورد پسند مخالفان جدایی نادر از سیمین داشته است و به قولی در برابر تز سیمین(مهاجرت)، آنتی تز بازگشت نهال را مطرح ساخته است. این رویه نمادگرایانه و المان محور نه تنها کمکی به تعالی سینمای ایران نکرده است بلکه به ریزش شدید مخاطب نیز منجر شده است.
دلیل این امر را میتوان در سردرگمی تماشاگری ارزیابی کرد که با نگاههای متفاوتی در رد یا قبول اثری سینمایی روبهرو میشود که غالبا از کانال احساس و موجهای معمول در فضای ژورنالیسم و رسانهای برآمده است و بنیان منطقی ندارد و همین است که 2 ابهام سفارشی بودن و ضدیت مضمونی نارنجی پوش با جدایی نادر از سیمین باور برخی مخاطبان را تحتتأثیر قرار داده است.
جواب ابهام سوم را مهرجویی در مصاحبه اخیرش با یکی از روزنامهها داده است و در پاسخ به این نکته که نارنجی پوش را چندان خاطره انگیز نمیبینیم تاکید میکند که هر فیلم شخصیت خودش را دارد. این مسئله کاملا درست است. هر اثر شناسنامه خود را دارد و مقایسه میان آثار یک کارگردان از اساس اشتباه بهنظر میرسد چرا که باورهای ذهنی آن کارگردان و نوع نگاه وی به ارزشهای مسلط فرهنگی و اجتماعی بر مبنای تحولات زمانی قابل تغییر است و آنچه روزگاری در قالب سینمای روشنفکری و نمایش پیچیدگیهای فردی در هامون، پری و سارا به مخاطب عرضه میشد در شرایط کنونی جای خود را به یک سادگی عریان داده است که تمایلات درونی مهرجویی را به سمت و سوی تجربه سینمایی جدید کشانده است.
سینمایی که اکنون در قله خود نارنجیپوش را میبیند و از فریاد معارضه حمید هامون، رفتارهای جنون وار شخصیتهای پری، جهان بینی هپروتی و همراه با بیخیالی آدمهای مهمان مامان و خود ویرانگری علی سنتوری عبور کرده است و به تحول آنی حامد آبانی میرسد که نوع شخصیتپردازیاش مماس با شرایط کنونی افراد این جامعه است. افرادی در تغییر مدام و غیرقابل پیشبینی؛ نارنجیپوش نگاه هوشمندانه کارگردانی را نشانمان میدهد که با خلق کاراکتر حامد آبان اشاره روانشناسانه درستی را به موقعیتهای فردی هر یک از ما دارد. موقعیتهایی که در آن میتوان آغوش خود را به روی تحولات مثبت باز کرد و آسمانی شد یا با غرور و تکبری کودکانه از تحول دوری جست.